اولین جلسه روش حل مسئله

تاریخ جلسه: 1399/04/31

موضوع جلسه: روش حل مسئله

مدیر جلسه: جناب مهندس مهدی مشایخی

این جلسه با حضور جمعی از پرسنل مراکز تصویربرداری طب آزما، مرکز تصویربرداری تابش پرتو و مرکز رادیوتراپی و انکولوژی صدرا در سالن کنفرانس مرکز فرجاد برگزار گردید.

 

در این جلسه مهندس مهدی مشایخی در مورد مسائل زیر صحبت کردند:

تعریف مسئله:

وقتی وضعیت فعلی خود را می‌شناسید و نیز می‌دانید که وضعیت مطلوب و هدف شما چیست؛ اما نمی‌دانید که با طی کردن چه مسیری می‌توانید از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب برسید، عملاً با یک مسئله مواجه هستید.

همه‌ی مسئله‌ها از یک جنس نیستند بعضی از آنها دقیق‌تر تعریف شده‌اند و برخی مبهم‌تر هستند؛ بسیاری از مسئله‌ها هم صرفاً به این علت حل نمی‌شوند که صورت آنها به درستی تعریف نشده است.

 

سخن انیشتین در مورد مهم بودن تعریف مسئله:

از اینشتین پرسیدند: «اگر برای حل مسئله‌ای پیچیده فقط یک ساعت زمان داشته باشی، چگونه این کار را انجام می‌دهی؟»

اینشتین پاسخ داد: «۵۵ دقیقه را به فهمیدن صورت‌مسئله اختصاص می‌دهم و ۵ دقیقه برای یافتن راه‌حل وقت می‌گذارم.»

اگر هنوز وضعیت فعلی یا وضعیت مطلوب را نمی‌دانیم، در مرحله‌ی تشخیص مسئله یا تعریف مسئله هستیم و هنوز به حل مسئله نرسیده‌ایم.

 

مشکل با مسئله چه تفاوتی دارد؟

پیش از هر چیز، اجازه بدهید بر این نکته تأکید کنیم که مشکل را تقریباً می‌توان با واژه‌ی انگلیسی trouble هم‌ارز گرفت. در مقابل، مسئله بیشتر به واژه‌ی انگلیسی Problem نزدیک است.

 

چند نکته‌ی زیر می‌توانند تعریف مشکل و نیز تفاوت مشکل و مسئله را بهتر بیان کنند.

تفاوت مشکل و مسئله:

 مشکل یک قضاوت حسی است؛ این ‌که یک جای کار می‌ لنگد و چیزی در جایی آن ‌چنان ‌که باید باشد نیست (اما چه چیزی؟ در کجا؟ چرا؟ این‌ها را نمی‌دانیم).

 مشکل می‌تواند یک نارضایتی، ناراحتی، نگرانی و یک وضعیت نامطلوب باشد؛ اما آن ‌قدر مبهم که نمی‌توان ‌آن را توضیح داد و تشریح کرد.

 وقتی حس می‌کنیم مشکلی وجود دارد، معمولاً معتقدیم که باید در آینده کاری برای رفع آن مشکل انجام دهیم. اما چه کاری؟ نمی‌دانیم. چون هنوز حتی در تعریف و توصیف وضعیت موجود، ضعف داریم.

 مشکل در مقایسه با مسئله، بسیار مبهم‌تر استمسئله شفاف‌تر است و در آن، وضعیت فعلی و احتمالاً وضعیت مطلوب، تا حد خوبی مشخص شده است. آن‌چه نمی‌دانیم، روش و اقدام‌های مناسب برای حرکت از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب است.

 

مشکل "دیده" می‌شود؛ اما مسئله "تعریف" می‌شود:

بسیاری از مشکلات وجود دارند که اصلاً دیده نمی‌شوند. هنر ما در زندگی شخصی و در محیط کار این است که مشکلات را ببینیم و به آن‌ها توجه کنیم.

مثلاً ممکن است در رابطه عاطفی میان دو نفر، مشکل وجود داشته باشد؛ اما یکی از این دو نفر، اصلاً‌ متوجه نشده که مشکلی وجود دارد.

همین که فرد، متوجه می‌شود که جایی از این رابطه می‌لنگد و همه چیز، خوب و مطلوب نیست، به مشکل در رابطه، توجه کرده است.

توجه به مشکل بسیار مهم است و اگر مشکل را نبینیم، به احتمال زیاد آن مشکل عمیق‌تر، گسترده‌تر و پیچیده‌تر می‌شود و در آینده ما را با مشکلات بزرگتر و جدی‌تری روبرو خواهد کرد.

 

اما دیدن مشکل، کافی نیست. حالا باید مشکل را به مسئله تبدیل کرد به این معنی که:

تبدیل مشکل به مسئله:

ابتدا باید ببینیم که وضعیت فعلی چیست.

سپس مشخص کنیم که وضعیت مطلوب ما چیست و چه باید باشد.

در ادامه باید راهکارهایی برای تغییر وضعیت موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب جستجو کنیم و از میان آن‌ها، مناسب‌ترین راهکار را انتخاب کنیم.

توجه داشته باشید که وقتی یک مشکل را بررسی می‌کنیم، ممکن است متوجه شویم که این مشکل، ترکیبی از چند مسئله است. بنابراین برای مواجهه با آن مشکل، باید چند مسئله را به موازات یکدیگر تعریف و بررسی کنیم.

 

برای مشاهده تصاویر بیشتر اینجا کلیک کنید.